مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه سن داره
پانته آپانته آ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

مانی و پانی نینی های ما

شروع مجدد!

سلام دوستان.

مانی و پانی ، نینی های من تو بلاگفا با همین آدرس یه وبلاگ دارن.حدودا یک سال و هشت نه ماه پیش،من اینجا رو ثبت کردم که شاید روزی تصمیم بگیرم اینجا ادامه ی خاطرات فرزندانم رو ثبت کنم.

تا امروز به طور جدی به این فکر نکرده بودم که این وبلاگ رو فعال کنم.

اما تصمیم گرفتم که از این به بعد،اینجا خاطرات پسرم و دخترم رو ثبت کنم.

از دیروز هم شروع کردم به کپی کردن مطالب وبلاگ قبلی به اینجا.

به خاطر نقصی که برای سایت بلاگفا پیش اومده،نتونستم که وارد صفحه ی کاربریم بشم و برای انتقال مطالب به طور کلی اقدام کنم.نگران

به امید ثبت کردن خاطرات خوب لبخند

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

 

سلام به همه از دنیای نینی وبلاگ!

دوستای ماهم سلام. خوبین؟خوشین؟ همونطور که تو پست ثابتم نوشتم،بلاگفا مشکل داره و من تصمیم گرفتم که اینجا ادامه بدم. خیییلی عکس دارم از بچه ها که فرصت نشده بود تو بلاگفا بذارمشون بعدم که بلاگفا اینجوری شد،دیگه نتونستم آپ کنم. تو این پست فقط عکسارو میذارم و خاطرات بچه ها رو انشالا تو پستای بعدی ثبت میکنم.   آدرینا،عزیز عمه عکسای سیزده بدر مانی و پرهام که دقیقا یک سال باهم اختلاف سنی دارن :-)  سبزه ی من و سبزه های مامان فردوس :-)  بچه ها تو راه برگشت بعد از پایان تعطیلات! پانی کوچولو که مشغول...
26 خرداد 1394

ازیلدا تا آخر بهمن ما !

سلام دوستان ماهم.   خوبین،خوشین؟انشالا که همینطور باشه. حسااااابی دلتنگتونم.باز هم طبق معمول باید بگم که فرصت نمیشه زود به زود پست بذارم و همینطور به دوستای گلم سری بزنم . ولی روی ماه همتونو میبوسم. پسرم مانی روز به روز بزرگتر میشه و آقاتر.‌و در آستانه ی پایان چهار سالگی به سر میبره.و وقتی به این فکر میکنم که چهار ساله که خدای مهربون ما رو به یمن وجود پسرم لایق پدر و مادر بودن دونسته از خود بی خود میشم.میشه گفت که شیطنتاش کمتر شده.حرفای قشنگی میزنه.از مربی مهدش خیلی چیزای خوب یاد گرفته. دخترم پانته آ هم همینطور.داره بزرگ میشه و الان یک سال و چهار ماهه که وجود زیباش رو کنارمون احساس میکنیم. دیگه به وضوح با هم دع...
14 بهمن 1393

اولین پست وبلاگ نینی های ناز من

سلام. این اولین پست این وبلاگ نینی های منه. یه وبلاگ دیگه هم دارن که تو بلاگفاست.دو سه روزیه که بلاگفا بازی دراورده.منم حسابی قاطی کردم و تصمیم گرفتم که یه نینی وبلاگ براشون ثبت کنم. از نینی هام بگم. یه پسر ناز دارم که دو سال و نیمه هست و یه دختر کوچولو هم دارم که به خواست خدا حدودا 20 مهر به دنیا میاد. خلاصه اینکه همه ی زندگی من این دوتا نینی هستن. پسرم که عشق منه.میدونم که دختر کوچولوم هم وقتی به دنیا بیاد عاشقش میشم. البته همین الانم واقعا دوسش دارم و عاشقشم.ولی خوب الان کجا و وقتی که تو بغلم بگیرمش کجا. اسم پسرم مانی هست. ولی تا این لحظه هنوز برای دخترم اسم انتخاب نکردم.خیییلللی سخته. دلم میخواد که یه اسم قشنگ ...
24 ارديبهشت 1393

خاطره ی تاسوعای 91

پسر عزیزم سلام.   سه هفته ای میشه که ما خونه ی مامان فردوسیم.این مدت حسابی آتیش سوزوندی و شیطونی کردی. همین الان اومدی تو اتاق دایی وحید.اصلا نمیدونی که من دارم چیکار میکنم. دایی رفته خونه ی دوستش پیمان.تا روی آهنگ جدیدش با هم کار کنن.اومدی میگی من برم خونه ی پیمان. میگم برو،میگی از کجا برم؟ الانم که گفتی بابا امیرم منو بوس کنه.خیلی بهونه ی بابا امیرو میگیری.میگی بابا امیر بیاد دنبالمون بریم خونمون با بابا امیرم بازی کنم.با استابازیام (اسباب بازیات). عزیز دلم،میدونم که خیلی دلتنگی.ولی الان به کمک مامان فردوس نیاز دارم. خواهرت هنوز خییلی کوچولوه و برام سخته ازش نگهداری کنم.البته یکی دیگه از دلایلش اینه که تو هم هنوز...
29 آبان 1392

عکسای یک ماهگی پانی کوچولو

دختر نازنینم چند تا از عکسای یک ماهگیتو با تاخیر میخوام بذارم تو وبمون.   راستی سه شنبه28 آبان با زندایی مریم و مامان فردوس و البته داداش مانی بردیمت قد و وزن. عزیزم ماشالا وزنت از 3/5 کیلوی بدو تولدت رسیده بود به 4/5 کیلو. الهی.از قدت بگم که از 50سانت رسیده به 55 سانت. دور سرت هم از 35 سانت شده38 سانت. دورت بگردم عروسکم. هزار بار برات ماشالا گفتم و میگم دختر قشنگم.     [ چهارشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۲ ] [ 18:26 ] [ مامان شکوه ] ...
29 آبان 1392

اولین ماهگرد تولد پانته آی نازنینم

سلام دختر عزیزم.امروز دقیقا یک هفته از اولین ماهگرد تولدت میگذره.هفته ی پیش 22 آبان روز تاسوعا بود و مامان فردوس نذری داشت.مهمونم زیاد داشتیم و نشد که همون روز بیام و اولین ماهگرد به دنیا اومدنتو جشن بگیرم.   نازنینم خدای بزرگ رو به اندازه ی همه ی عظمتش شکر میکنم به خاطر داشتنت.به خاطر وجودت. میخوام بدونی که دیوونه وار دوست دارم و میپرستمت عروسکم. الان که دارم این پست رو تایپ میکنم تو،توی بغلم هستی و من با نگاه کردن به تو،هر لحظه بیشتر به عظمت خدای مهربون پی میبرم. و میفهمم که تو و مانی قشنگترین و بهترین بخش زندگی من و بابا امیر هستین.که با تموم دنیا عوضتون نمیکنیم. تمام این جملات حتی اگه خاص نباشن و خیلی عامی...
29 آبان 1392

اولین عکسای پرنسس من

سلام دوستان.خوبین؟نینی هاتون خوبن؟الهی که همه خوب باشین.   امروز 16 روز از به دنیا اومدن دختر کوچولوی من میگذره. تا حالا فرصت نشد که عکساشو بذارم.  الان چندتا از عکساشو میذارم.انشالا تو پستای بعدی از هردوتاشون عکس میذارم. راستی اسم پرنسسمونو پانته آ گذاشتیم. این عکس رو توی بیمارستان روز دوم گرفتم.     اینم چندتا عکس دیگه.پانی کوچولو داره تو خواب میخنده. فدای خنده هات بشم.که از همون روز اول خندیدی و مامان عاشق خنده هات شد. پانته آ کوچولو بعد از اولین حمام که روز دهم تولدش با مامانم بردیم. اینم عکس سبد گلی که امیر زحمت کشید و برام خرید.روی کارتشم نوشته شده بود تقدیم به همسر...
8 آبان 1392

امروز سالگرد ازدواجمونه

مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست این را به آسمان بگو تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی سالروز یکی شدنمان خجسته باد . . .     [ شنبه چهارم آبان ۱۳۹۲ ] [ 16:27 ] [ مامان شکوه ] ...
4 آبان 1392

پرنسس من به دنیا اومد

سلام دوستان.همگی خوبین؟    اومدم بگم که دوشنبه 22 مهر ماه دختر نازنین من به دنیا اومد. انشالا سر فرصت میام و عکساشو میذارم.فقط بگم که (ماشالا)خیلی نازه. فرشته کوچولوی من عاشقتم. خدایا به خاطر این همه لطفی که بهمون کردی ازت ممنونم. به خاطر پسرم و به خاطر دخترم ممنونم. شکر گذارتم خدای مهربونم.     [ جمعه بیست و ششم مهر ۱۳۹۲ ] [ 23:28 ] [ مامان شکوه ] ...
26 مهر 1392