سلام به همه از دنیای نینی وبلاگ!
دوستای ماهم سلام.
خوبین؟خوشین؟
همونطور که تو پست ثابتم نوشتم،بلاگفا مشکل داره و من تصمیم گرفتم که اینجا ادامه بدم.
خیییلی عکس دارم از بچه ها که فرصت نشده بود تو بلاگفا بذارمشون بعدم که بلاگفا اینجوری شد،دیگه نتونستم آپ کنم.
تو این پست فقط عکسارو میذارم و خاطرات بچه ها رو انشالا تو پستای بعدی ثبت میکنم.
آدرینا،عزیز عمه
مانی و پرهام که دقیقا یک سال باهم اختلاف سنی دارن :-)
سبزه ی من
و سبزه های مامان فردوس :-)
بچه ها تو راه برگشت بعد از پایان تعطیلات!
پانی کوچولو که مشغول زدن هندزفری بابا به گوششه :-)
ترافیک جاده ای!که البته خییلی طولانی تر از این چیزی بود که تو عکس مشخصه.کلی هم زمان برد تا بتونیم حرکت کنیم!
و اما عکسای مربوط به مراسم مکه ی عمه جون بچه ها همراه خوانواده ش!
از راست:پرهام نوه ی عمه ی بزرگ بچه ها،مانی گلی ، یکتا و پارسا نوه های عموی بزرگ بچه ها.
عکسای مربوط به استقبال از عمه جون.
یکتا،پرهام و مانی
مانی گلی ما از وقتی که سریال میکاییل پخش شد،عاااااشق پلیس و پلیس بازی شد!
چندتا تفنگ و دستبند فلزی پلیس و بی سیم و ست عروسکای سرباز و لوازم جانبیشون رو براش خریدیم.
و مامان فردوس هم همون موقع اومد خونمون و دوتا ماشین پلیس برای مانی خرید.بعدا اگه شد از پلیس بازیاش عکس میذارم.
تا قبل از این هم علاقه داشت.ولی نه به این شدت.تا جایی که من قسمت آخر سریال رو براش ضبط کردم!
تو عکس پایین هم،کلاه پلیسی پسر عمه ش رو سرش کرده!
دوستای عزیزم،عکسای این پست زیاد شد.بقیه رو تو پستای بعدی ثبت میکنم :-)
پ ن:الان دو هفته هست که اومدیم منزل مامان فردوس مسافرت.
از این سفرمون هم کلی عکس داریم که بعدا ثبتشون میکنم.
آخر بهمن ماه هم رفتیم همدان و چندتا از عکسای بچه ها رو آماده کردم که تو یه پست بذارمشون!
دوستون دارم عزیزای دلم.
امیدوارم تو نینی وبلاگ به خوبی بتونیم ادامه بدیم و خاطرات خیییلی خوبی رو ازتون ثبت کنیم.