مامان عکس بگیر
فدای تو بشم پسر نازنینم.منم دلم نمیاد که عکس نگیرم.تازه حتما باید بگیرم چون بعدش میخواد عکسو ببینه(:
اینم چندتا از عکسا.وقتی که آپلودشون کرده بودم و اومد دید کلی ذوق کرد.برای خوشحالی خودش و البته کیفی که خودم از دیدنشون میکنم میذارمشون.
اینجا عروسکای سری شامپوشو گذاشته کنار مجسمه های جلوی ال سی دی.
همش میگه مامان ببین خوشکل کردم اسابازیمو!(اسباب بازیمو)عکس بگیر!
مامان ببین مثل بابا امیر ماشینمو پارک کردم.
اینجا هم که مثلا داشت برامون(تمب مرغ)همون نیمروی خودمون درست میکرد.(مامان باستون تمب مرغ درست کردم)
اولین کتاب قصه ی مانی که سوم دیماه سال پیش براش خریدم.البته برای رده ی سنیش مناسب نبود.همینجوری خریدم که البته الان تنها چیزی که ازش مونده همین عکسه.چون مانی پارش کرد و دیگه وجود خارجی نداره.
اسمشم که (حسنی شده دروغگو)بود.
[ سه شنبه دوم مهر ۱۳۹۲ ] [ 14:23 ] [ مامان شکوه ]