تن پوشت برات بزرگه آخه!
پسر مامان امروز بعد از اینکه از حموم اوردمت بیرون،گیر دادی که منم از اینا میخوام.اینجوری کن برام!
منظورت حوله تن پوش من بود.البته کلاهش!
منم رفتم تو کمدت و حوله تن پوشتو که مامان فردوس برای سیسمونیت خریده بود اوردم.
عزیز دلم مامان فردوس وقتی برات خریده بودش که وجود خارجی نداشتی.البته ما فکر میکردیم که نداری.
ولی بعد از چند وقت متوجه شدیم که همون موقع هم بودی عزیزم.
مامان فردوس برات از مشهد خریده بود وقتی که برای زیارت رفته بود.خیلی چیزای دیگه هم بود.
به نیت سیسمونیت گرفته بود.
حوله تن پوشت فعلا برات بزرگه.تا دو سه سال دیگه ایشالا اندازت میشه.
برای کوچولوتریت هم اون ست حوله قرمزه رو خرید.که البته الان اونا برات کوچیک شدن.
وقتی برات پوشیدمش دیدم خیلی با مزه شدی.منم چندتا عکس خوشگل ازت گرفتم.
تو حموم خسته شده بودی رفتی نشستی روی صندلیت.
هی میگم چشماتو باز کن.بازیت گرفته باز نمیکنی.
مثل همیشه میگم که دوست دارم عزیزم.میبوسمت.